به گزارش خبرنگار دفاعپرس از تبریز، یکی از کوتاهترین راهها برای آشنایی با شخصیتهای برجسته تاریخ و به ویژه علمای بزرگ اسلام، نشستن پای سخنان کسانی است که با این انسانهای گرانقدر مراوده و ارتباط داشتهاند؛ چنانکه گاهی بیان چند نکته کوتاه از سبک زندگی و رفتار آنان میتواند ضمن روشن ساختن شخصیتشان، برای دیگران بسیار پندآموز باشد.
حضرت امام خمینی (ره) بهعنوان رهبر یک نهضت بزرگ و در عین حال فقیه و عالمی نامدار در جهان اسلام، نمونهای از همین چهرههای تاریخیست که هر لحظه از زندگی پربرکتش توام با نکات آموزنده و سودمند است. در آستانه سالروز ارتحال ملکوتی بنیانگذار کبیر نظام جمهوری اسلامی ایران برای آشنایی با گوشهای از شخصیت ایشان، خبرنگار دفاعپرس در تبریز گفتوگویی با «رحیم نوای باغبان» از محافظان تبریزی امام خمینی (ره) انجام داده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
دفاعپرس: شما از چه تاریخی به جمع محافظان امام خمینی (ره) پیوستید و چه مدت در خدمت ایشان بودید؟
من در سال 1361 به مدت 7 ماه افتخار حضور در خدمت ایشان را داشتم. قبل از آن در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تبریز مشغول خدمت بودم و در همان هنگام دستور دادند مدتی برای حفاظت از بیت امام (ره) در جماران حضور پیدا کنیم. حضور در خدمت چنین چهره بزرگی حقیقتا یک افتخار و توفیق تکرارناشدنی بود.
دفاعپرس: برنامه روزانه امام (ره) چگونه بود؟
ایشان بسیار منظم و با برنامه بودند. هر روز سروقت در دفتر حضور مییافتند. راس ساعت 8 کارها شروع میشد و تا وقت اذان ادامه پیدا میکرد، بعد از آن هم به کارهای خصوصیشان رسیدگی میکردند. هر روز دیدارهای خصوصی برقرار بود و مقامات و اشخاص به دیدنشان میآمدند. هفتهای دو روز هم دیدارهای عمومی انجام میشد.
دفاعپرس: سبک زندگی و زیست امام (ره) چگونه بود؟
من فقط نمونهای از سادهزیستی ایشان را نقل میکنم؛ حسینیه جماران خادمی به نام «سید مرتضی» داشت که ظاهرا در دوران تبعید امام (ره) به نجف هم در کنار ایشان بود و به عربی هم مسلط بود. ایشان هر روز برای تهیه صبحانه بیت امام (ره) بیرون میرفت و 3-4 نان تافتون و 200 گرم پنیر میخرید و برمیگشت. ما به ایشان گفتیم «آقاسید مرتضی، شما چرا هر روز فقط بهخاطر 200 گرم پنیر بیرون میروی؟ اگر اجازه بدهی، ما که اهل تبریزیم بگوییم از تبریز یک حلبی پنیر اصل لیقوان بفرستند». ایشان گفت امام (ره) اصلا قبول نمیکنند و میگویند هر روز به مقدار مصرف بخرید.
خاطره دیگری که در این مورد به یاد دارم این است که روزی یکی از فرماندهان استانی سپاه برای دیدار عمومی با امام (ره) به جماران آمده بود. او ما را میشناخت و برای همین تقاضا کرد که اگر ممکن باشد یکی از لباسهای کهنه امام (ره) را بهعنوان تبرک و یادگاری به او بدهیم. ما موضوع را به یکی از کارکنان بیت گفتیم، او گفت اصلا چنین حرفی را نزنید چراکه اگر به گوش امام (ره) برسد شدیدا ناراحت میشوند. یعنی ایشان لباسهایشان را تا زمانی که کلا مندرس شود و از بین برود، میپوشند و اجازه نمیدهند لباسی را قبل از خراب شدن کنار بگذاریم. از این دست موارد، خاطرات بسیاری به خاطر دارم که بیان همه آنها مجال و فرصت بیشتری میخواهد.
دفاعپرس: خودتان هنگام جدا شدن از جمع محافظان چیزی از ایشان بهعنوان یادگاری گرفتید؟
اصلا چیزی نگرفتیم، فقط با ایشان خداحافظی کردیم و برگشتیم.
دفاعپرس: برخی از محافظان امام (ره) در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدهاند. شما با کدام یک از این شهدا آشنایی داشتید؟
بله خیلی از محافظان ایشان در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند. از جمله شهید «احمد علوی» که اهل سراب بود و در سپاه تبریز حضور داشت. ایشان یکی بچههای بسیار فعال بود که در نبرد سوسنگرد هم شرکت کرده بود. همچنین شهیدان «رضا مددی»، «مصطفی حامد پیشقدم»، «حسن کربلایی»، «مسعود نیک کرد» و زندهیاد «حسین جدیری» از دیگر بچههای آذربایجان شرقی بودند که مدتهای مختلفی عضو محافظان امام (ره) بودند.
دفاعپرس: وقتی خبر ارتحال امام (ره) را شنیدید، چه حس و حالی داشتید؟
کل ایران ماتم و عزا بود و ما هم مثل همه مردم سوگوار بودیم. از آنجا که ما مدتی در خدمت ایشان بودیم و چهره نورانیشان را زیارت کرده بودیم، شاید قدری بیشتر از دیگران غمگین شدیم. حقیقتا فراق و جدایی از ایشان غیرقابل تحمل بود.
انتهای پیام/